- کش دله
پولی که هنگام بردن عروس به خانه ی داماد به عروس می دهند تا
معنی کش دله - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که هردم دل به دیگری دهد، بی وفا، بلهوس، برای مثال شرح این بگذارم و گیرم گله / از جفای آن نگار ده دله (مولوی - ۱۰۷)
(بِ دَ رِ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان قره باشلو بخش چاپشلو شهرستان دره گز. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و بنشن است. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
(شِ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان ماسوله است که در بخش مرکزی شهرستان فومن واقع است و 184 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
(کُ سَ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان دشت سر است که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 435 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
(دَهْ دِ لَ)
لغت نامه دهخدا
کنایه است از بیوفا و هرجایی و کسی که هر دم دل به دیگری دهد و او را بوالهوس خوانند. (از برهان) (از ناظم الاطباء). کنایه از متلون مزاج است. (آنندراج). بلهوس. (غیاث) : ای ده دلۀ صددله دل یکدله کن، متردد و پریشان خاطر. (غیاث) ، آنکه هر لحظه به اعتقادی و کیشی باشد. (از برهان) (از ناظم الاطباء) ، کنایه از مردم دلیر و شجاع است. (از آنندراج) (از غیاث). شجاع و دلیر و دلاور. (ناظم الاطباء). بغایت دلیر. (شرفنامۀ منیری). شجاع و دلیر یعنی کسی که دل او به قدر ده تن باشد. (انجمن آرا)
کسی که هر دم دل بکسی دهد بلهوس، بیوفا، آنکه هر روز باعتقادی و کیشی باشد، شجاع دلیر
((ش ِ شُ لِ قَ لَ))
فرهنگ فارسی معین
آشی که از حبوبات و گوشت له شده درست می شود و بیشتر برای نذر و در ایام محرم و صفر درست می کنند، کنایه از هرمجموعه ای که در آن نظم و ترتیب و قاعده ای به کار نرفته باشد
ریزه ی کش نوارهای کشی به درازای پنج تا شش سانتی متر که عرض
در حیاط
به هنگام دویدن
از توابع زوار واقع در شهرستان تنکابن
پینه دوز
کفشگر، کفش دوزک
کف دست، دسترس
درد پهلو درد کلیه
توله خرس
نام مکانی در حوزه خانقاه پی سوادکوه
ترساندن کسی با چشم غره، زهرچشم
آتش گاه، اجاق، بار گذاشتن غذا بر روی اجاق گلی، اجاق و متعلقات آن
عضله ی ساق پا
توخالی، پوک
آدم بوگندو، بد ذات
نام یکی از مناطق ییلاقی سه هزار تنکابن آش محله
حفره ای در زمین برای انباشتن غلات، نوعی ابزار ماهیگیری
چکاوک
نخ کرم ابریشم